تولد دوباره من

ساخت وبلاگ
اوائل اینطور نبود که ! اوائل عاشقانه هایم را برای تــو می سرودم بعد ها اما فقط عاشقانه سرودم ... اوائل نت های موسیقی که اوج می گرفتند ، خیال تو هم اوج می گرفت بعد ها نت های موسیقی همیشه در اوج ماندند ... اوائل وقتی چیزهایی را می دیدم که تـو دوست شان داشتی ، یادت می کردم ، مثل : باران بعد ها فقط چیز هایی را می دیدم که تـو دوست شان داشتی ، مثل : باران آسمان اما لجوج بود ، خودم می باریدم ... اوائل اینطور نبود که ! اوائل اسمت را که می شنیدم ، جانم به لبم می رسید بعد ها اصلا جانی نداشتم که بخواهد به لبم برسد ... اوائل فرق داشت ... اوائل دلم که می گرفت ، صدایم هم می گرفت از گریه ... بعد ها دوستانم مرا با صدای گرفته ام می شناختند ... اوائل قرار گذاشته بودیم فقط روز های تعطیل سیگار بکشم بعد ها خوردیم به تابستان شرایط عوض شد وگرنه اوائل اینطور نبود که ... اوائل روی تخت خوابم که می افتادم ، فکرت رهایم نمیکرد بعد ها از تخت خوابم بلند نشدم ! اوائل آرام جانم بودی بعد ها دردت به جانم بود اوائل دوستت داشتم تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 226 تاريخ : پنجشنبه 30 دی 1395 ساعت: 3:41

معجزه ی تو

از تمام پیامبران

بزرگتر بود

تو خندیدی

و من ایمان آوردم...!



تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 300 تاريخ : پنجشنبه 30 دی 1395 ساعت: 3:41

 خدایا!آدم‌های خوب را سر راهم بگذار …حس بسیار خوبیست هنگامی که در لحظه‌ هجوم غم یا ناامیدی یا پریشانی ؛بی هوا کسی سر راه آدم سبز بشود …کلامش؛ نگاهش؛ حتی نوشته‌اش آرامش و شادی و امید بپاشد به زندگی ...فقط از دستِ خودِ خدا برمی‌آمده که آن آدم را،یا کلام و نگاه و نوشته‌اش را برای آن لحظه‌ خاص‌ سرِ راه زندگی ما بگذارد ...شاید یکی دیگر از دعاهای روزانه هم بتواند این باشد که خدایا :من را هم از واسطه‌ها‌ی خوب‌کردنِ حالِ بنده‌هایت قرار بده ...*** کاشکی وقت داشتم همه ی خاطرات این چند سال رو اینجا مینوشتم...امروز داشتم آرشیو وب آقای""" رو میخوندم...یاد همه ی خاطراتم افتادم...من با همه ی مطالب ، عکسها ، فیلم ها و کامنتهای وبشون خاطره دارم...خاطره های قشنگ و به یاد موندنی...بعضی اوقات انقدر غرق خاطرات میشم که انگار دارم دفتر خاطرات خودم رو میخونم...امروز برام خیلی خاطره انگیز بود...آنکه رفتنی است می رودبا بهانه های کوچک و بزرگآنکه بی حساب عاشق استبی بهانه ماندنی است ... " سید علی میر افضلی " تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 252 تاريخ : پنجشنبه 30 دی 1395 ساعت: 3:41

باید یکی باشد که ببینی دل توی دلش نیست که تو را به وقت هایی که می داند خوب نیستی و حوصله نداری بخنداند و امیدوار کند و حواست را پرت کند و به یادت بیاورد که هر چقدر هم که اوضاع بد است اما یکی یکجایی هست که هنوز دوستت دارد.. باید یکی باشد که ببینی که چقدر برایش مهم است همین یکذره بهتر و بدتر شدن هات... باید یکی باشد که نسپاردَت به امانِ زمان که بلکه خود به خود خوب شوی خود!... باید یکی باشد که ببینی دل توی دلش نیست که حتی دو دقیقه زودتر خوب شدن حالِ دلت را ببیند... باید یکی باشد که ببینی چقدر برایش فرق می کنی و چقدر بلد است تو را و چقدر حواسش به تو جمع است... باید یکی باشد که به یادت بیاود که برای یکی فرق داری. باید آدم برای یکی فرق داشته باشد، فقط برای یکی؛ و اگرنه دنیا سراسر ترس و وحشت است...! و اگرنه از بالا که به زمین نگاه می کنم همه مان یک مُشت در شلوغی بی پناه و بی اهمیت رهاشدگانیم که به هیچ کجای جهان برنمی خورد هر بلایی هم که سرمان بیاید... باید یکی، فقط یکی، اهمیتِ بود و نبود ما را به یادمان بیاورد که هنوز برای یکی، فقط برای یکی، چقدر مهم ایم!... مثلا تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 264 تاريخ : پنجشنبه 30 دی 1395 ساعت: 3:41

تا اطلاع ثانوی از عشق دم بزنلطفا بدون فاصله با من قدم بزن! گاهی به روی پنجره‌ی کوچکم بخندگاهی جهان کوچک من را به هم بزن خطی به نام عشق به پیشانی‌ام بکشیک سرنوشت تازه برایم رقم بزن اصلا بیا به خاطر این روزهای خوباز هفته روزهای بدم را قلم بزن بی فکر درس و کار همین چند لحظه رابا من نشسته‌ای فقط از عشق دم بزن … " الهام مردانی "*** تا حالا قسمت نشده بود برم کربلا...چند وقت بود دنبال یک تور مناسب و زمان مناسب بودیم...بالاخره یک تور مناسب جور شده...3 یا 5 بهمن ماه ان شاءالله عازم هستیم...اصلا باورم نمیشه...آخه من گنه کار با چه رویی بلند شم برم کربلا...البته خیلی خوشحالم...ولی بازم یک مشکلی پیدا کردم...مشکلم در مورد استفاده از نت هست...اونم فقط به خاطره آقای"""...توی این چند سال تا حالا نشده که من از آقای""" بی خبر باشم...حتی همون چند وقتی هم که وارد وبشون نمیشدم ولی بازم یواشکی ازشون خبر داشتم...نمیدونم رومینگ گوشیم فعال میشه و میتونم از داده ها استفاده کنم یا نه...آخه از هر کسی میپرسم بهم میگن نمیشه از داده ها استفاده کرد...فقط تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 259 تاريخ : پنجشنبه 30 دی 1395 ساعت: 3:41

نه مثل حافظ دمخورم با ملائک! که اسرار دست اول غیب را برایتان بگویم!و نه نگاری دارمبه طنازی غزل هاش!که شعر عاشقانه مهمانتان کنم. نه مثل شیخ اجل شکر دارد سخنم...و نه مثل منزوی عاشقانه هام قد می کشند... و طعم و بو دارند.آیدایی  هم در آیینه ندیده ایم تا به حالکه مثل شاملوعشق را برایتان ترجمه کنم! قوم و خویش نزدیک عشق هم نیستم چون قیصرکه  به  قاف عشق رسیدی تازه شروع من باشد... !  کاری به کاسه- کوزه ی خیام هم ندارم!نه در کاسه ای برایتان شراب می آورمنه تبر به دوش می اندازم به قصد شکستن کوزه هاشخوش باشد. سیمرغ عطار را هم ندارم!تا بنشانمش روی شانه امراه بیفتم قصه تعریف کنم و خلق را پند و اندرز دهم... شمسی هم نداشته ام که نیامده رفته باشدتا با دف و تنبور راه بیفتم دنبالششهر را انگور مهمانی کنم! عضو هیچ حزب و دسته ای هم نبوده و نیستیممگر بادآنهمبه بوی زلف عزیزی که موی لَختش رابه دست باد سپرده...به باد بی بنیاد! فقط اگر  به دنبال گمشده ای به نام مهربانی هستید...بفرماییدتا شما شعری بخوانیدمی روم چایی بریزم ...  "فا تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 268 تاريخ : پنجشنبه 30 دی 1395 ساعت: 3:41

دلتنگی ...

حس عجیبی است که گاهی

تو را به یادم می آورد

گاهی یعنی همیشه

گاهی

یعنی الان ...


تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها, نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 264 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 19:56

بهار من تویی

حالا چه فرقی میکند تقویم روی میز

اگر پایان پاییز است

آغاز زمستان است

یا هر چیز ...


" سید علی میرافضلی "



تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : همیشه بهار,همیشه بهاره گیلان,همیشه بهار کوهی, نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 266 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 19:56

چند روزه که آقای""" صفحه ی اینستاگرامشون رو فعال کردن...شاید منم یه صفحه برای خودم بسازم...آخه وقتی کامنتها رو میخونم منم دوست دارم کامنت بنویسم...بعدم اینکه آقای""" توی اینستاگرام خیلی فعال تر از وبشون هستند...و جواب کامنتها رو هم میدن...چه قدر خوشحالم صفحه ی اینستاگرامشون دوباره فعال شده

تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : اینستاگرام من و عشقم,اینستاگرام,در اینستاگرام, نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 249 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 19:56

خاطره ات گل میکند

میان ذهنم

و بیهوده نیست

که با تمام پروانه های جهان

نسبت دارم .


" داوود مرادی "

تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : خاطرات زیبا,خاطرات زیبا از شهدا,خاطرات زیبای من, نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 269 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 19:55

بیا و

برای این دوست داشتنت فکری بکن

جا نمی شود

در من ...!


" عباس حسین نژاد "


تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : دوست داشتنت,دوست داشتنت را دوست دارم,دوست داشتنت زیباست, نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 250 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 19:55

با هم که قدم میزنیم ،

حسودی اش میشود آفتاب !

نه که هیچ گاه ،

قدم نزده است با ماه ...


" رضا کاظمی "


*** ان شاءالله فردا شب مشهد هستیم .


تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : زیر نور ماه,زیر نور ماه دانلود,زير نور ماهتاب, نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 259 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 19:55

می گفت دوست دارم یه روزی... یه جای دنیا... هر چقدر هم که دور، مهم نیست؛ اما یه نفر پیدا بشه که دوستم داشته باشه. یکی که فکر کنه فقط برای من پا به دنیا گذاشته ... منم برای اون... می گفت، به نظرت چند درصد از آدم های روی کره ی زمین اینقدر خوشبخت هستن که یه همچین اتفاقی براشون بیافته؟ من سکوت می کردم. تو دلم می گفتم، اون هایی که عشق شون رو پیدا می کنن شاید خوشبخت باشن؛ اما خوشبخت تر اون هایی هستن که می تونن عشق شون رو به دست بیارن و برای همیشه داشته باشنش. به نظرم پیدا کردن بخشی از خوشبختیه... اما داشتن تمام خوشبختی!" بخشی از کتاب مکالمه ی غیر حضوری ، نویسنده :علیرضا اسفندیاری "*** مسافرت خیلی خوش گذشت...مخصوصا که ساحل و دریا رو که میدیدم همش یاد آقای""" میفتادم...یک اتفاق جالبی که آخر سفر برام افتاد این بود که موقع برگشتن از شهر یزد گذشتیم...وارد شهر یزد که شدیم...روی یک تابلویی نوشته بود..." به شهر حمیدیا خوش آمدید "...من انقدر تعجب کردم...تا اینکه سریع توی نت سرچ کردم و متوجه شدم که در ورودی شهر یزد یک شهر کوچکی هست به نام " حمیدیا "...خیلی تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : معنای خوشبختی,معنای خوشبختی این است که,معنای خوشبختی چیست, نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 276 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 19:55

جیرجیرکهایک کلمه بیشتر ندارندبا همان یک کلمه هم بی شکچیزی به جز دوستت دارم نمی گوینددیوانه که نیستندکدام حرف را می شود تا صبح بیدار ماندو اینهمه تکرار کرد ؟! ..." رویا شاه حسین زاده "*** دیشب داشتم فکر میکردم کاشکی میشد همه ی حرفهامو توی این چند سال به آقای""" بگم...ولی اصلا روم نمیشه...آخه من تا حالا با مردی اینجوری صحبت نکردم...به غیر از آقای""" من با هیچ مردی انقدر راحت حرف نمیزنم...البته با آقای""" هم تا حالا حرف نزدم...فقط از طریق وبشون نظراتمو میگم...و در مورد مسائل خصوصی اصلا با هم حرف نزدیم...اگه خدا خواست یه روزی میرسه که من همه ی حرفهای این چند سال رو به آقای""" میگم...پارسال همین موقع ها بود که نتم بعد از تقریبا یک ماه وصل شد...الان دیگه مهلتش داره تموم میشه...و ما هم چون تجربه ی پارسال رو داشتیم ایندفعه با خط دیگه به اینترنت مخابرات وصل شدیم...یعنی دو خط اینترنت...یکی آسیاتک و یکی مخابرات...البته تا جمعه اینترنت آسیاتک رو دارم...بعدش از مخابرات استفاده میکنم...مسئله ی مهم اینجا اینه که بازم آی پی من تغییر تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : اگر که مسئله ها عاشقانه حل بشود, نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 267 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 19:55

 سلام ای که وجودت قلمم را رخصتی دوباره تا نوشتن... اگر تـــــــــــــــــــــــــو نبودیکدام واژه مرا تا عروج مـــــــــا می برد؟اگر تو نبودی، سلام را که به لبخند، پاسخش می داد؟نگاه منتظرم، راه بر نگاه که می بست؟زپشت پنجره، چشمان من که را می جست؟اگر تو نبودی، کدام واژه به لب های من گره می خورد؟سرای خاطره ام، رازدار که می بود؟اگر تو نبودی، فضای خاطره ام، عطر یاد که را می داشت؟کدام واژه به جای تو ورد لب می شد؟اگر تو نبودی، دل غمدیده را چه کس می برد؟کدام خنده مرا جان تازه ای می داد؟کدام شرم نجیبانه، آتشم می زد؟کدام بغض غریبانه، گریه سر می داد؟اگر تو نبودی، به شوق که، آغاز می توانستم؟به کوی که پرواز می توانستم؟تو را به جان سپیده، تو را به سوسن و شبنمتو را به ساقه گندم، تو را به سوره مریمتو را به نازکی خواب یک بنفشه زیباتو را به بارش باران، تو را به آبی دریاتو را به پاکی کوثر، تو را به عمر شبنم بی تابتو را به رویش نیلوفرانه در مهتابتو را به جان شقایق، تو را به لاله تب دارتو را به گرمی آتش، تو را به لحظه دیدارتو را به هق هق آرام و بی صدا سوگندبمــــــــــــــــــــــــــــانبمان که تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : عطر یاد تو,رمان عطر یاد تو,رمان عطر ياد تو, نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 283 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 19:55